آواآوا، تا این لحظه: 11 سال و 10 روز سن داره

بهترین هدیه خدا به ما

آخرین روزها

فقط سه روز دیگه مونده تا بتونم ببینمت فقط سه روز مونده که بتونم از بودن تو درونم لذت ببرم. نمیدونم شاید دیگه هیچ وقت همچین حسی رو تجربه نکنم. خدا کنه که توی این مدت ازم راضی بوده باشی. امیدوارم مامان خوبی بوده باشم. وقتی بهش فکر میکنم که سه روز دیگه این موقع توی بغلمی یه جور حسی توی دلم میاد که نمیتونم وصفش کنم. یه جور حس شادی یه جور ترس خدایا کمک کن که این روز ها هم زود بگذره و من دختر نازمو صحیح و سالم توی بغلم بگیرم. جدا از اینا یه کمی هم فکرای بیخود دارم این روزها فکرایی مثل نگرانی از سالم بودنت نگرانی از روز های اول انقدر که همه از روزای اول ترسوندنم. حس بابایی رو هم که بخوام بگم یه حس خاصی داره انگار دیگه راست...
16 ارديبهشت 1392

شمارش معکوس

دیروز رفته بودم پیش دکتر بعد از معاینه و سوو گرافی گفت که همه چی اکیه.خدا رو شکر آوا جونم تو هم چرخیده بودی فقط گفت سرت تو لگن نیومده اگه تو این یه هفته نیاد نمیتونی زایمان طبیعی داشته باشی. وقتی از انقباض هام به خانم دکتر گفتم گفت دیگه داری اعلام میکنی کخه داری میایی.عزیزم دیگه هر موقع که دوست داشتی میتونی بیایی مامانی. یادمه تا قبل از این همیشه بهت میگفتم الان نیا وقتش نیست.ولی حالا دارم بهت میگم مامانی منتظرتم . دیگه وارد ماه نه شدم.دیگه جدی جدی باید منتظرت باشم. شمارش معکوس شروع شده وااای که برای اون لحظه ای میخوام اولین بار بغلت کنم چقدر مشتاقم. فردا میخوام ساکتو آماده کنم و کار های خرده ریزمو انجام بدم.هنوز کلی کار دارم. ...
2 ارديبهشت 1392
1