آخرین روزها
فقط سه روز دیگه مونده تا بتونم ببینمت فقط سه روز مونده که بتونم از بودن تو درونم لذت ببرم. نمیدونم شاید دیگه هیچ وقت همچین حسی رو تجربه نکنم. خدا کنه که توی این مدت ازم راضی بوده باشی. امیدوارم مامان خوبی بوده باشم. وقتی بهش فکر میکنم که سه روز دیگه این موقع توی بغلمی یه جور حسی توی دلم میاد که نمیتونم وصفش کنم. یه جور حس شادی یه جور ترس خدایا کمک کن که این روز ها هم زود بگذره و من دختر نازمو صحیح و سالم توی بغلم بگیرم. جدا از اینا یه کمی هم فکرای بیخود دارم این روزها فکرایی مثل نگرانی از سالم بودنت نگرانی از روز های اول انقدر که همه از روزای اول ترسوندنم. حس بابایی رو هم که بخوام بگم یه حس خاصی داره انگار دیگه راست...
نویسنده :
سولماز شاداب
15:52